کد مطلب:187853 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:260

نفرین در جایگاه حضرت شعیب
امام جعفر صادق علیه السلام در ادامه داستان قبل فرمود:

چون عالم یهود رفت، اجتماع یهودیان پراكنده شد، و ما نیز به سوی مدینه طیبه حركت نمودیم.

در این میان هشام بن عبدالملك نامه ای توسط مأمورین حكومتی برای شهرها و روستاهای بین راه فرستاد مبنی بر این كه محمد باقر و پسرش جعفر، دروغ گو و مخالف اسلام می باشند و كار آن ها ایجاد تفرفه و عداوت بین اهالی و گروه ها است، كسی آن ها را به منزل خود راه ندهد؛ و هرگونه معاشرت و معامله با آنان ممنوع می باشد.

و از جمله شهرهای بین راه، شهر مداین بود، كه قبل از ورود ما به آن جا، نامه هشام لعین به دست فرمان دار مداین رسیده بود و مردم را از هر گونه ارتباط با ما منع كرده بود.

پس همین كه نزدیك این شهر رسیدیم، دروازه ها را به روی ما بستند و آنچه پدرم ایشان را موعظه نمود تأثیری نداشت و بلكه شروع به فحاشی و ناسزاگوئی كردند، در نهایت چون تبلیغات سوء بسیار بود با جسارت تمام گفتند: باید از گرسنگی و تشنگی بمیرید.

به ناچار پدرم بالای كوهی كه مشرف بر شهر مداین بود رفت و دست خود را در گوش نهاد و با صدای بلند سخنانی را كه حضرت شعیب علیه السلام برای نصیحت قوم خود خوانده بود تلاوت كرد.

بعد از آن باد سیاهی به وزیدن گرفت و تمام مردان و زنان به همراه فرزندانشان بر بالای بام خانه هایشان رفتند.

در بین آن ها پیرمردی كهن سال بود، كه چون چشمش بر پدرم افتاد و صدای او را شنید، فریاد كشید: ای مردم! از خدا بترسید، این شخص در همان جائی ایستاده است كه حضرت شعیب ایستاده و بر قوم خود نفرین كرد و به عذاب الهی گرفتار شدند، چنانچه دروازه ها را باز نكنید و به آن ها بی احترامی نمائید، عذاب نازل می شود.

مردم بسیار وحشت زده و متزلزل گشته و دروازه ها را گشودند و ما را با عزت و احترام وارد شهر كردند.

و چون خبر این جریان، نیز به هشام ملعون رسید، دستور داد تا آن پیرمرد مؤمن را دست گیر و اعدام نمایند و پس از آن كه ما از شهر مداین خارج و به سوی مدینه طیبه حركت كردیم، مأمورین دستور هشام را نسبت به آن پیرمرد اجرا كردند.

بعد از آن هشام نامه ای برای استاندار مدینه فرستاد مبنی بر این كه هر چه زودتر پدرم حضرت باقرالعلوم علیه السلام را مسموم و به قتل برساند، و چون هشام به هلاكت رسید و به درك واصل گشت، به قتل پدرم موفق نشد. [1] .


[1] بحارالا نوار: ج 46، ص 311 - 313.